موسیقى کردستان
موسیقى شمال خراسان
شمال خراسان شامل شهرهاى بجنورد، اسفراین، درگز، قوچان و شیروان است. بخش عمدهاى از ساکنین این نواحى را مهاجرین کرد و ترک تشکیل مىدهند. بخشى از موسیقى شمال خراسان، موسیقى کوهپایهاى است. این نوع موسیقى توأم با فریاد است. در کنار آن، موسیقى جلگه و دشت قرار دراد که ملایمتر و درونىتر است. موسیقى الله مزار، انارکی، دوقرسه، و هراى موسیقى این نواحى است.
هنرمندان موسیقى در این مناطق، عاشقها و بخشىها و لوطىها هستند. عاشقها قدیمىترین هنرمندان این منطقهاند که نوازندگان سازهاى سورنا، دهل، کمانچه، قشمه و دیارهاند و از رقصندگان بزرگ شمال خراسانند. بخشىها نوازندگان دوتار، آوازخوان و داستانسرا بودهاند. در روایات عامیانه، ”بخشی“ فردى استثنایى است که خداوند به او موهبتى عطا فرموده است. لوطىها پیامرسانان جامعهٔ خود بودهاند. وسیلهٔ آنها یک دایره بوده؛ ممکن بود آنها آهنگهاى رقص را بخوانند یا بنوازند.
سازهاى شمال خراسان عبارتند از: دوتار، سورنا، قُشمه (مشابه دونى در کردستان)، کمانچه، دهل، نى و دپ (دف).
شاخَتائى
اینچهبِل
گِریلى
موسیقى هرمزگان
تاریخ موسیقى این منطقه به دوران بردهفروشى و تجارت انسان در این ناحیه برمىگردد که توسط سیاهان اجرا مىشد.
با گذشت زمان این موسیقى از محیط جدید الهام گرفت و رنگ و بوى بومى بخود گرفت و موسیقى منطقهٔ نوار ساحلى جنوب متولد شد.
سازهاى اولیه سیاهان در بندرعباس را لیوا مىگفتند که شامل دهلهاى بزرگ و نوعى ساز بادى بود و در مراسم شادى و رقصهاى خنجر و رقص لیوا استفاده مىشد. سازهاى دیگرى که به مرور زمان متداول شدند شامل کلم (قلم - نی)، دهل، پیپه و کسر بود. در مناطق مختلف این استان موسیقىها متفاوت بود.
نوعى مراسم آیینى در این نوایح برگزار مىشود که توسط آن بیماران مبتلا به ناراحتىهاى روحى معالجه مىشوند که نوعى موسیقى درمانى است. موسیقى ”زار“ با دیگر اشکال موسیقى در بنادر جنوب کاملاً متفاوت است و نوازندگان آن هم افراد خاصى هستند. حضور فرهنگ و موسیقى افریقا در کل موسیقى هرمزگان و آداب و رسوم و موسیقى ”زار“ بسیار مشهور است. در این مراسم گاه آهنگهایى به سبک مولیواری، هندى و افریقایى بگوش مىرسد.
سازهاى هرمزگان عبارتند از: سورنا، قلم جفتی، جَوَره، گپ دُهل (مارساز)، تمپک (تمبک)، دهل، کِسِر، پیپه و سَمّا.
یا طالب بلوز (کریستف رضاعى)
زار (محمدرضا علیقلى)
خرما (رضا عسگرزاده)
موسیقى کرمانشاهان
موسیقى در فرهنگ این ناحیه، مقام والایى دارد و تنوعى که در کمتر منطقهاى بچشم مىآید، موسیقى کردى موسیقى خواص نیست و در شادی، عزا، حماسه و معالجه بکار مىرود. انواع موسیقى کرمانشاهان عبارتند از: موسیقى تنبور که قرنها پیش از اسلام حضور داشته و در بین علویان کوهپایهاى زاگرس عمومیت دارد و همهٔ بزرگان و مرشدان این دوره از آن آگاهى دارند. در کرمانشاهان تنبور در منطقهٔ گوران و صحنه رواج دارد.
موسیقى ”هوره“ از قدیمىترین آوازهاى ایرانى است که در گوران، سنجابی، قلخانی، و کلهر بیشتر مرسوم است. به ظهور تصوب در نقاط کردنشین، اهل سنت و جماعت دراویش قادریه، ”هوره“ را به جذبه و حالت گریه و استغاثه به گونهاى خاص مىخواندند و به آن رنگى عرفانى دادند که به سوز معروف است. هوره در جنگ نیز خوانده مىشود.
سیاهچمانه نیز انواع قدیمى و باستانى موسیقى کرمانشاهان است که بیشتر در پاوه و اورامانات مرسوم است. این آواز داراى تحریرها و حالات بخصوصى است.
بیتخانی: از انواع موسیقى باستانى ایران است و ریتم مشخصى دارد و با زدن کف همراهى مىشود.
موسیقى رقص: رقص کردى به مثابهٔ تمرین دلاورى و رزم است که با تفنن آمیخته شده است. که معمولاً دستهاى رقصندگان در هم گره مىخورد و گامها در یک مسیر حرکت مىکنند.
سازهاى متداول در کرمانشاهان عبارتند از: تنبور، سورنا، دف، دوزله (دونی)، شمشال، نرمه نى (نرمه نای)، دهل، طاس
جلوشاهى
طرز
سماع
گِلَه و دره
موسیقى تربتجام، خواف و تایباد
در حوزهٔ شرقى - مرکزى خراسان، اشعار همگى فارسى است. بعضى آهنگهاى این ناحیه در هر دو منطقه (شمال خراسان و شرقى - مرکزى خراسان) اجرا مىشود؛ مثل نوایى که در هر دو منطقه جزو آهنگهاى اصلى محسوب مىشود.
دوتارنوازى در تربتجام، خواف و تایباد بیشتر در مراسم شادى استفاده مىشود، و از سبک و احرى تبعیت مىکند. به نوازندهٔ دوتار در این مناطق اوسا (اوستا) مىگویند.
سازهاى رایج در این منطقه عبارتند از: دوتار، ساز (سورنا)، دهل، دوبوقه، نىهفتبند و دایره.
از آهنگهاى اصلى این منطقه مىتوان چهاربیتی، دوبیتی، غریبی، نجما، سرحدی، نوایی، مقومالله و ... را نام برد.
مقام سرحدى
مقام معراجنامه
مقام کبک زرى (از شاخههاى مقامالله)
موسیقى بلوچستان
بلوچستان ایران در جنوب شرقى ایران و در جنوب غربى بلوچستان پاکستان و افغانستان قرار دارد. موسیقى بخش جدایىناپذیر زندگى مردم بلوج است. طى سالیان دراز بلوچستان و هند تأثیر و نفوذ متقابل فرهنگى داشتهاند و همچنین موسیقى بلوچى از تأثیرات فرهنگهاى مناطق مختلف دور نبوده است. موسیقى بلوچ انواعى دارد که هر مربوط به بخشى از زندگى مردم بلوچ مىشود که عبارتند از: موسیقى بلوچ انواعى دارد که هر یک مربوط به بخشى از زندگى مردم بلوچ مىشود که عبارتند از: سَوت، لیلو، لاروششگانی، شپتاگی، سپت، وَربَت، لارو، هالو، نازنیک، ذهیروک، لیکو، کردی، موتک، گوات، اَمبا، دمال و مالِه و شَئز. این انواع مربوط به مواردى چون تولد نوزاد، مراسم عروسی، یا بیان داستانهاى حماسى و عشقی، تاریخى و اجتماعى و یا در بیان غم و اندوه و حتى درمان اجرا مىشود. سازهاى بلوچستان شامل سرود یا قیچک، رباب، تمبورک، سورنا، دُهُل بزرگ، تیمبورک، دهلک، دهل بزرگ لیوا، دهل مُگرمان، نَل (نی)، سما، بینجو، هارمونی، شیدى و دَوَنلی.
قطعه لیکودلگانی
قطعه مست قلندر(آوازی) - گواتی
قطعه ذهیروک جبل / غزل
قطعه سوت
سازبادی - گواتی
موسیقى ترکمن صحرا
این منطقه در شمال شرقى کشور قرار گرفته و مازندران شرقى و قسمتى از خراسان را شامل مىشود؛ ناحیه وسیعى است محدود به مرزهاى ترکمنستان شوروى از شمال، شهرستان بجنورد از شرق، دریاى خزر از غرب و کوه البرز از جنوب.
اوغوزها به هنگام حرکت از غرب چین و جنوب مغولستان به سمت آسیاى میانه، خنیاگران دورهگردى را با خود داشتند که ”اوزان“ نامیده مىشدند. اوزان کارشان ریشهٔ عمیقى در شَمَنگرایى داشت، نوعى پرخوانى (موسیقىدرمانى / جادو پزشکی) مىکردند. آنها خالق و پایهگذار تمامى آثار بنیادى موسیقى ترکزبانان هستند که از انواع غنى موسیقى در نوع خود است. امروزه اخلاف اوزان را در ترکمن صحرا ”باغشی“ (بخشی) مىنامند. موسیقى بزرگترین وسیلهٔ بیان و خواستهاى ترکمن بوده و هست و شاید به همین دلیل موسیقى ترکمنى از تجریدىترین و پیچیدهترین انواع موسیقى محلى در ایران است.
موسیقى و فرهنگ ترکمن پابهپاى مردم آن، از قدیم و بخصوص طى چند دههٔ اخیر دستخوش تاخت و تاز و دستبرد زمانه بوده است. این موسیقى یکى از اصیلترین و بکرترین و در عین حال ناشناختهترین موسیقىهاى ملل جهان است. در این منطقه موسیقى و زندگى به یگانگى زیبایى دست یافته است.
در نتیجهٔ شتاب دگرگونىها و نیز وسایل ارتباط جمعی، از اهمیت بخشىها کاسته شد و این سنت دیرپا رو به انزوا رفت و این نوع موسیقى سنتى و نمایشى به فراموشى سپرده شد و از یادها رفت. سازهاى موسیقى ترکمن شامل دو تار، کمانچه، نى مىباشد که نى خود انواعى دارد.
نازلی بایرام
سالانچاقلی
آذربایچانلی
دلم برای باغچه می سوزد
کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باورکند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ی ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ی ما خالی است
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خک می افتد
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه می اید
حیاط خانه ی ما تنهاست
پدر میگوید
از من گذشته ست
از من گذشته ست
من بار خود رابردم
و کار خود را کردم
و در اتاقش از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر میگوید
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی ست
مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
درآستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهی ها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد
برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازه ی ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل میشوند
شماره بر می دارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند
او مست میکند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میکند که بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او نا امیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش
همراه خود به کوچه و بازار می برد
و نا امیدیش
آن قدر کوچک است که هر شب
در ازدحام میکده گم میشود
و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای ساده ی قلبش را
وقتی که مادر او را میزد
به جمع مهربان و سکت آنها می برد
و گاه گاه خانواده ی ماهی ها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میکرد ...
او خانه اش در آن سوی شهر است
او در میان خانه مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچه های طبیعی می سازد
او
هر وقت که به دیدن ما می اید
و گوشه های دامنش از فقر باغچه آلوده می شود
حمام ادکلن می گیرد
او
هر وقت که به دیدن ما می اید
آبستن است
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تکه تکه شدن می اید
و منفجر شدن
همسایه های ما همه در خک باغچه هاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل می کارند
همسایه های ما همه بر روی حوض های کاشیشان
سر پوش می گذارند
و حوضهای کاشی
بی آنکه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچه های کوچه ی ما کیف های مدرسه شان را
از بمبهای کوچک
پر کرده اند
حیاط خانه ما گیج است
من از زمانی
که قلب خود را گم کرده است می ترسم
من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت می ترسم
من مثل دانش آموزی
که درس هندسه اش را
دیوانه وار دوست میدارد تنها هستم
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فکر میکنم ...
من فکر میکنم ...
من فکر میکنم ...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
نخستین جشنواره پژوهشی موسیقی استان بوشهر
اردیبهشت ۸۶
خدا را شکر هنوز هم کسانی برای موسیقی بوشهر عرق
میریزند .
بار خدایا از تو متشکریم
الها از این که در این سرای بی کسی مارا تنها نمیگزاری و
همیشه در کنار بندگان خالص و نا خالص خود حضور داری ممنونیم
... امین یا رب العالمین ...
پوستر همایش
من نقطه های پژوهش رو درست نمیبینم
خواهشمند از شما به من نشان دهید
چه دمام قشنگی
ما که طبق معمول دیر رسیدیم
اما از اینا جانموندیم
تلفیقی از پیشکسوت و جوان
بگو ماشالله
دسته دوم هم بود
رفتن که یکی بشن
علاقه مندان رو ببینید انگار تا حالا دمام ندیدن
شور و شعف رو در پژوهش میبینید
دوم.دوم.دوم.
بازم پوستر رو بخونید نوشته پژوهش
گروه شبدیز با یک نوازنده جدید
و تکنوازی های بی نقص حیدریه
خیام خانی پیشکسوت شیخ ابلی
ضرب محمد رضا شوشتری و
نی زن که نمیشناسمش
توی خیام خانی یه جا بدجوری طپق زد
اخرین برنامه هم رقص چوپی گروه اقای علی شرفی
از اینا جایزه میدادند
اینم از روی صحنه
. . .
ادامه دارد
...........
موسیقی محلی بوشهر به انزوا میرود
می خندیم
می خندیم
می خندیم
می خندیم
شنیدیم که دیگه نی انبان حرام شده
گوش دادنش حرام شده
دیدنش مکروه
....
انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی به پخش صدای کوروش یغمایی از رادیو
روزنامه جمهوری اسلامی در شماره امروز خود از پخش صدای کورش یغمایی از رادیو به شدت انتقاد کرد.
کورش یغمایی- عکس از سایت شخصی او
این روزنامه در مطلبی با بیان اینکه کارگزار فرهنگی رژیم گذشته نیز وارد صحنه شد، آورده است: «در برنامه رادیوئی صبح ایرانی جمعه (دیروز) در ساعت یازده و ده دقیقه ترانه کورش یغمائی با نام "دو تا چشمون سیاهت" پخش شد.»
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است: «به نظر میرسد مافیای موسیقی که توانمندی خود را در جشنواره دهه فجر امسال نشان داد با ممانعت از رشد هنرمند متعهد و هنر فاخر و دفاع از عناصر ناتوان سعی در نشان دادن تواناییهای عناصر رژیم گذشته دارد.»
روزنامه جمهوری اسلامی در بخش دیگری از این مطلب آورده است: «پخش آوازهای رژیم گذشته و حتی آهنگهایی که در لوس آنجلس تهیه می شوند از برنامههای موسیقی کم کم دیگر تعجب بر نمیانگیزد. معلوم نیست کدام شورای سیاستگذاری برای موسیقی مجوز نشر این آثار را میدهد! پنجشنبه هفته گذشته نیز یادواره کوتاهی در مورد پرویز یاحقی شوهر سابق حمیرا از تلویزیون پخش شد.»
مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی "مسیح مهاجری" است. این روزنامه به نوعی رسانه نهاد رهبری ایران به شمار می رود.